مسافر*
چرا گرفته دلت
مثل آنكه تنهايي ،چقدرهم تنها
شايددچارآن رگ پنهان رنگ ها هستي
دچار يعني عاشق
وفكركن كه چه تنهاست اگرماهي كوچك دچارآبي درياي بي كران باشد
چه فكرنازك غم ناكي...
نه وصل ممكن نيست
هميشه فاصله ا ي هست
دچاربايد بود
وگرنه زمزمه ي حيرت ميان دو حرف حرام خواهد شد
وعشق
سفربه روشني اهتزازخلوت اشياست
وعشق صداي فاصله هاست
صداي فاصله هايي كه غرق ابهامند
وبلاگ خوبي داريد به ما هم سربزنيد ونظر بديد واسه تبادل لينك هم آماده هستم
خودم هم هم هنرمند هستم مثل شما