سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عمری ی غم تو دلم زندونی

روزهایی پی در پی
وافسردگی در کنج اطاقم کز میکند
و تنهایی ام قفسه کتابها را می گردد
افسردگی به تازگی در زندگی ام جا خوش کرده
و من ترانه گوش میدهم
((عمری ی غم تو دلم زندونی
دل من زندون داره تو می دونی
می خوام امشب با خودم شکوه کنم
شکوه های دلمو تو میدونی
بگم ای خدا چرا بختم سیاست
بخت من چرا سیاس تو میدونی))
بی حوصله تر از همیشه ام
انگار رنگهام را دور ریخته اند
نقاشی دیگر به سراغم نمی اید
هیچکس حرف دلم را نمی فهمد
خودم هم  همین طور!

ادامه دارد...


ای همیشه حاضر من

دوباره این قلب شکسته را رویاندی
ای همیشه حاضر من
بگذار شکوفه دهد و عطرش همه جا را پر کند
از من دوری اما
همیشه اینجایی
در اتاقم
در کنارم
ولبخند میزنی
ذهنم خاطراتمان را ورق میزند
خاطراتی که فقط خوبی دارد
و عشق...

 


صدا کن مرا


شاخه و برگها را کنار میزنم...

آفتاب ظهر تابستان میتابد
حس گمشدن در میان درختان
من عریان تر از یک نسیم
مینویسم
صدا کن مرا به سبزی ی جنگل
صدا کن مرا به که صدایت راهنمای قلبم هست
درپس شاخه ها نوری میبینم
من در خلسه ء نور وجودت را میبینم
صدا کن مرا...


به قدیسانت بگو برایم دعا کنند

به تو تکیه می کنم به تو که در آسمانهایی
و میدانم شبه مرگ همیشه مرا تعقیب میکند
چه آهسته و چه مرموز
به تو تکیه میکنم/آری
میدانم هستی قلبم میگوید
من
هر شب
در شبستان آسمان/با دستهای نگاهم
دعا می کنم
و تو آیاصدای نگاههایم را میشنوی؟
صدای قلبم را
که چه آهسته در زندگی فانی می تپد
چه میشد اگر از روز اول میگفتی چه میشود
درشبستان نگاهم فقط تویی که در آسمانهایی   
...!
به قدیسانت بگو برایم دعا کنند
اینجا فقط تاریکی است
...........

 


بچه تر که بودیم،

بچه تر که بودیم، کلکسیون های قشنگی داشتیم
پر از قوطی کبریت و بلیط ِ اتوبوس و مداد پاک کن و چیزهای قشنگ ِ دیگر

حالا که کمی بزرگ شدیم، کلکسیونمان را پر کردیم
از انواع ِ عم و غصه و گرفتاری ِ زندگی و هزارتا چیز ِ حال بهم زن ِ دیگر
!!!

http://www.invisible-kid.com/ 


دلم گرفته عجیب

دلم گرفته عجیب
مثل سهراب که دلش به اندازه یک ابر میگرفت
مثل تو که دلت گرفته
ولی به روی خودت نمی آری
رنگهایم کو!
زندگی چه بازیی مسخره ایست که ما دچارش شدیم
همه ما بازیچه ایم
یا خود یکدیگر را بازی میگیریم
یا سرنوشت ما را
رنگ هایم کو!؟
گیاهی زیر خاک است
باید کمکش کنم